به گزارش خبرگزاری تابناک کرمانشاه به نقل ازفارس،۱۷ کیلومتر خارج از شهرستان جوانرود، وقتی گردنههای زیبای این منطقه را پشت سر میگذارید به روستای «سفید برگ» میرسید. اگر بهاران قدم به این منطقه بگذارید سخت خواهید توانست از زیباییهای آن دل بکنید و قاب چشمانتان را از این مناظر تهی کنید. طبعیت زیبای منطقه جوانرود به اندازه زیباییاش سخت هم هست، منطقه کوهپایهای کار کشت را سخت کرده و همین هم باعث شده که مردم اهالی این روستا به باغداری و دامداری روی بیاورند؛ اما در کنار این همه نعمت دور افتاده بودن روستا تحمل برخی از مشکلات را بیش از پیش میکند؛ مثل نداشتن یک مدرسه مناسب یا خانه بهداشت.
انجام دادن کارهای بزرگ، دل بزرگ میخواهد؛ بچهها همانقدر که خیال پردازهای خوبی هستند برای انجام دادن خیلی از کارها هم دل بزرگی دارند، این ویژگی بعدها که کمی سنشان بالاتر برود با کلماتی همچون جسارت و شهامت معنی میشوند؛ اما هیچگاه به اندازه «بزرگی دل» ادا نمیشوند.
شاید کمتر کسی باور شود که «فقط» یک نامه بتواند مسیر زندگی اهالی یک روستا را تغییر دهد، آن هم نامهای که با دستان یک کودک خردسال نوشته شده باشد. هرچقدر هم باورش سخت باشد و آن را خیالی بدانیم، اما کاملاً رنگ واقعیت دارد و «ژینا رحیمی» دختر خردسال روستای سفید برگ جوانرود آن را انجام داده است.
داستان این نامه از یک روز زیبای پاییزی شروع میشود؛ وقتی که «ژینا» همراه با دختران هم سن و سالش، مهرماه راهی مدرسه کوچک و شش کلاسه روستایشان میشود. اما شیرینی یادگرفتن الفبا و نوشتن و خواندن خیلی برای او ادامه دار نیست؛ او نه از مشقهای شبانه و از اخمهای آموزگار، بلکه نگران دیوارهای ترک برداشته مدرسه قدیمشان بود. این واهمه آنقدر زیاده از حد شد که ژینا ترجیح داد مدرسه را رها و نامهای برای رهبر معظم انقلاب اسلامی بنویسد.
«پدر بزرگوارم، رهبر فرزانه انقلاب
حضرت آیت الله خامنهای
سلام علیکم و رحمه الله
بنده ژینا رحیمی کلاس اول ابتدایی، دبستان فتح المبین سفیدبرگ از توابع شهرستان جوانرود استان کرمانشاه می باشم. روستای ما ۱۷ کیلومتر از شهر جوانرود فاصله دارد. مدرسه ما در سال ۱۳۶۰ ساخته شده و از هر چهار طرف ترک برداشته و نشست کرده و هر لحظه احتمال دارد با یک رعد و برق که زمین تکان می خورد خراب شود. من میترسم در کلاسهای آن درس بخوانم. بارها به پدر و مادر گفتهام جرات درس خواندن در چنین مدرسهای را ندارم.
شاید مسئولین مدرسه و یا اهالی این موضوع را به گوش مسئولین رسانده باشند اما این موضوع همچنان باقی است. لذا از محضر آن پدر بزرگوار این درخواست را دارم ما بچههای این مدرسه همیشه در صف صبگاهی و ظهرگاهی دعای سلامتی و سربلندی حضرت عالی را می خوانیم، این بار من به این فکر افتادم خوب است این موضوع را با حضرت عالی در میان بگذاریم شاید با امر و دستورتان این اضطراب و دلهرهی ما را به شور و شوق و نشاط برسانید.»
نامه به رهبر انقلاب اسلامی مسیر بچهها را عوض کرد
آقای رحیمی در خصوص رفتار دخترش به فارس اینگونه گفت: دخترم کلاس دوم ابتدایی بود که یک روز با ناراحتی برگشت و گفت:«من دیگه مدرسه نمیرم!» علت را جویا شدم؛ عنوان کرد که «مدرسه ما خیلی قدیمی و خرابه، میترسم بهش رعد و برق بخوره و روی سرمان بریزه».
به او گفتم که کاری از دست ما بر نمیاد و این موضوع را چندباری هم به مسئولان محلی و شهرستانی گفتهام اما افاقه نکرده و کاری جلو نرفته که خودش گفت: من این کار را انجام میدهم؛ خودش پیشنهاد داد که نامهای برای رهبر معظم انقلاب اسلامی بنویسد و من هم آن را پست کنم.
بعد از اینکه دخترم نامه را نوشت، یک هفته بعد پاسخ آن آمد و از کرمانشاه چند نفر برای بررسی موضوع به روستا آمدند و بعد از دیدن وضعیت مدرسه، آن زمان شش کلاس داشت، برگشتند. پس از مدت کوتاهی کار تخریب مدرسه قدیمی روستا شروع و کلنگ احداث مدرسه «برکت» زده شد.
حدود دوسال ساخت مدرسه طول کشید و بعد از آن مدرسه برای مقطع ابتدایی و راهنمایی افتتاح شد، مدرسه جدید روستا در حال حاضر ۱۲ کلاس دارد و مدرسه بسیار خوب، مستحکم و بی نظیری هست؛ حقیقتاً در سطح منطقه این طور مدرسهای وجود ندارد.
مدرسه قدیمی فتح المبین پیش از تخریب توسط ستاد اجرایی فرمان امام (ره)
مدرسه جدید «برکت» که پس از نامه نگاری ژینا رحیمی به رهبر انقلاب اسلامی در روستای سفید برگ احداث شد
همه انتظار داشتیم که جواب نامه داده شود
آقای رحیمی در خصوص اینکه چقدر احتمال میداده که جوابی از نامه دخترش به رهبر انقلاب بگیرد؛ گفت: البته که انتظار داشتم که رهبر عزیزمان جواب این نامه را بدهد؛ بعد از ارسال این نامه دوبار هم به تهران دعوت شدیم و در برنامه فرمول یک آقای علی ضیاء هم شرکت کردیم.
دخترم میگفت: «بابا دیدی جواب دادن» و واقعاً خیلی خوشحال بود، جالب اینجاست که رهبر عزیزمان بعد از یک هفته به این نامه جواب دادن اما بارها به مسئولان استانی نامه نگاری کردیم اما هیچ وقت جواب درستی نگرفتیم.
او در خصوص واکنش اهالی روستا نیز اظهار داشت: مردم روستا واقعا از احداث این مدرسه خوشحال هستند، از دخترم بسیار تقدیر کردند و در نماز جمعه هم از این اقدام تقدیر شد؛ در حال حاضر میخواهیم برای احداث خانه بهداشت نامه نگاری کنیم، چون در زلزله آسیب دید و فعلا در یک اتاق کوچک مستقر است که وضعیت خوبی ندارد، اگر این خانه احداث شود دیگر خواستهای نداریم.
رهبر عزیزم به فکر مناطق محروم هست
«ژینا» درباره نامه نگاریاش با رهبر انقلاب اسلامی، به فارس اینطور گفت: هفت سالم بود که برای رهبر عزیزم نامه نوشتم؛ یک روز بعد از اینکه از مدرسه برگشتم به پدرم گفتم که دیگر مدرسه نمی روم، مدرسه روستا واقعاً قدیمی بود و می ترسیدم روی سرم خراب شود، پدر و مادرم چیزی به ذهن شان نرسید ولی چون در کتابها خوانده بودم که مردم برای رهبر انقلاب نامه مینویسند، من هم گفتم این کار را انجام بدهیم، با همان بار اولی که نامه نوشتم پاسخ اش آمد و کار ساخت و ساز شروع شد.
ژینا از خوشحالی مردم روستا خبر میدهد و میگوید: مردم روستا از ساخت این مدرسه خیلی خوشحال هستند و بعد از ساخت هم نامههای برای تشکر از رهبر عزیزم نوشتند؛ میدانستم که ایشان جواب نامه را خواهند داد چون ایشان به فکر مناطق محروم کشور هستند.
دوست دارم دنداپزشک شوم و آرزویم دیدار با رهبری است
ژینا رحیمی در خصوص شغل آیندهاش میگوید:در آینده دوست دارم دندان پزشک شوم، یکی از اقوام مان دندان پزشک است و همیشه با تفصیل در مورد این شغل صحبت میکند و همین باعث علاقه من به این شغل شده است.
وقتی از او میپرسم آرزوی تو چیست؟ بدون درنگ جواب داد: آرزوی من دیدار با رهبری است و می خواهم ایشان را ببینم.
حالا ژینا رحیمی که ۱۲ سال سن دارد، با هم بازیهایش در مدرسه زیبای «برکت» مشغول درس خواندن هستند؛ دبستانی که حالا خیلی بزرگتر از قبل شده دیگر نیازی نیست برای مقطع راهنمایی هم به روستای دیگری برود، روستای آنان یکی از بهترین مدارس شهرستان را دارد؛ نامه او در یک لوح فلزی در ورودی سالن مدرسه نقش بسته است، تا به سایر کودکان یادآوری کند که هرگز از رویاهایشان دست برندارند، تا همه بدانند باید برای کارهای بزرگ، دل بزرگتری داشت، مثل کودکان، مثل ژینا رحیمی.